بازدید امروز : 89
بازدید دیروز : 160
بسم الله الرحمن الرحیم
شکسته ساقه گلی که غِلمان و حور بهشت مست رایحه طهور او بود! نور بود و نار حسد اهریمن بد گهر تاب طَیران مرغ بهشتی را نداشت در جهنم افکارش و امیالش. تنور فتنه برافروختند و سوختند تن خسته یگانه هستی را. رذیلانه دریدند حجاب حرمت عصاره مدینه فاضله نبوت را. تو گویی شغالان و کفتارانی بودند که سلاحشان توحش و طعامشان جز خون خوبان نیست.
چشم سیرت فطرت و صورت بشریت در چشمه زلال سلاله بنی هشام باز شد و از زمین مرده حجاز دریا دریا حریت از الههها جوشید و شوره زار جنود شیاطین شد مرغزار شیرین بندگی الله. شیاطین انس و جن را این جوشش خالص توحیدی خوش نیامد و به خروش آمدند و با هر اهرمی هرمی اهریمنی ساختند در برابر کعبه بلند اخلاص و توحید. بند بی بند و باری بنی امیه را به دست و پای حکومت نوپای احرار کشیدند تا با بند بندگی خود ملت اسلام را از بندگی خدا جدا کنند.
شرف اشرفیهای بازار بت سازان چنان با اشرافیت جاهلی گره خورده بود که نبود یکی با بود دیگری برابری می کرد. پیروان بنی اسرائیل هم برای چنین روزی آیه های هزار و یک شب صهیون را بر سطر سطر تلمود[1] و زوهر[2] مرور می کردند برای مصلوب کردن مسیح خاتم. به صلیب هم کشیدند اما اینبار زاده مسیح خاتم را بر صلیب دیوار و مثمار در.
در و دیوار بی جان را گداختن با آهن تافته غیض و غضب، آخرین حربه نامداران شرک و کفر و نفاق دیروز و مسلمانان ناسالم امروز بود؛ اما باخت آنکه تاخت و تاز کرد در حریم حرم وحی که نه با آلالله که با الله در افتادتند و سرنگون شدند در چاه ویل آه و ناله و نفرین ملائکه مُلک و ملکوت.
آتش زدن بر ساقه ریحانه امامت و ولایت، بر سیاق سابقه خوی عربیت و بدویتشان بود. پشته پشته هیزم تفرقه را پشت باب مدینه النبی شعله ور کردند برای خشکاندن ریشه نهال بیشه هدایت با تیشه زهرآگین کارگاه سقیفه. شیطان خود جلودار بود در این معرکه و هر لحظه بر آتش نبرد میدمید و اشعار بدر و خیبر و احد و ... را در رسای ناکامی سران شرک و نفاق سوگوارانه زمزمه میکرد. کینه همان کینه بود و از همان کانون تیر ترکشش کمانه میکرد در مسیر قافله نور اهل بیت.
سالها در کمین بودند خفاشان خرابههای خیبر و جاماندگان از اردوگاه ورشکسته احزاب. یار غار بودند و صاحب مثمار و صحابه بی شمار گرد نبی اخیار. نزدیک شدند در پوست تظاهر و نقاب شعائر، آنقدر که کارگر افتد ضربت دشنه تشنه انتقام قوم جهود(یهود). دشنهای که سخت سیرابش کرده بودند از زهر کین دیرین آموزههای یهود و آبدیدهاش کرده بودند در پس اقتدا به موسی و جستجوی عیسی(مسیح)، برای چیدن میوه ولایت از شجره طیبه عصمت و طهارت.
دشنههای نفاق پی در پی فرود آمدند و قطره قطره سرخی خون اولین فدایی ولایت بر صورت زمین رد پایی از مظلومیت ابدی حاملان امانت امامت و ولایت را به ثبت جهانی رساند. آن زمان که آسمان نیلگون چهره مام امام هدایت از ظلم دیو و دد به سرخی و کبودی نشسته بود، ظلمی رفت بر ظلم ستیزان که زدودن چهره کریه بنیانگذارانش سالها خِرَد نابخردشان را به تکاپو انداخت، با اجیر کردن مزدوران قلمدار قلمرو حدیث و تاریخ و جعل و تحریف و تغییر تا به امروز.
در آن ساعات شوم، ثمر ولایت با مثمار شقاوت چنان پرپر شد که بازوان خیبر شکن مولا نیز در حصر خدعه و نیرنگ اصحاب خار خیبر را یارای یاوری نبود. داوری هم نبود در در همان برهه ابرهه بودند در ارض مقدس رسولان، سوار بر مرکب طغیان با تاختن به سوی قبله ولایت. قبیله قبیله هجوم آوردند چون قوم خونخواری بی قرار بر مرزهای آل اطهار. فراموش کردند که ابابیل انتقام الهی بر تنگه "إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ" دلتنگ تاختن بر قوم هزار رنگ، از تبار ننگ و نیرنگ است اما قوم شوم شرک را چه رسد که بر آستان رسالت و نبوت دندان طمع تیز کند آنگاه که خطبه حصن حصین "لایمسه الا المطهرون" را به نام اهلش خواندند.
کجاست برپاگر دادگاه "اول ظالم"( ظلم حق محمد و آل محمد) تا بشناسیم "آخر تابع له علی ذالک"شان را؟ کشیم تیغ انتقام خنجر مودت آل عبا بر حنجر پیشوایان ظلالت و اعداء؟
کجاست عالِم اسرار مصحف سرخ ولایت؟
کجاست جامع اوراق پاره پاره آیات الهی بشکفته در خون؟
کجاست ناجی کشتی پهلو شکستگان طوفان بلای امت؟
کجاست رسواگر سامری عصر اول و آخر، تاسیه روی شود هرآنکه یار شیطان بود و غمخوار غاصبان ناخلف خلافت و دشمن اهل عصمت و طهارت؟
کجاست نغمه غم ناسروده و فروخورده مادر و نوح نوحهگران در شهادت غریبانه اُّمُّ الائمه؟
کجاست تنها بازمانده "قلیل من الآخرین" و مدافع جایگاه تبسم نشکفته سلسله "سابقون السابقون" بر لبهای خاندان وحی تا این بار نیز بشکافد تیغ انتقامش زخم کهنه امت واحده را؟ تا از پرده برون افتد راز پوشیده هزار ساله صورت خندان امامت امت در بقیع، بیت الاحزان، کوچه بنی هاشم، محراب کوفه و قتلگاه کربلا؟ تا درمان کند زهر زخم سیلیهای پی در پی نااهلان و نامحرمان غاصب را بر گونه گلگون عصاره عصمت؟
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک